پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 2 روز سن داره

پارسا جیگر مامان وبابا

ماجراهای پارسا کوچولو

1391/8/22 11:47
نویسنده : نسرین
388 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم .خوبی ؟ ببخشید دیر به دیر میام وبلاگتو آپ میکنم . آخه ماشاالله اینقدر شیطون شدی که فرصت هیچکاری رو به مامان نمیدی . فقط دلت میخواد تو بغل باشی و مدام یکی باهات بازی کنه .

ولی من دلخوشم به همین روزا و حضور در کنار تو .

پسرکم کم کم داری بزرگ میشی و من هر روز این رو احساس میکنم . فکر کنم داری دندون در میاری و یه خورده غر غر میکنی و همش سرتو تکون میدی و سر سر میکنی .

ما از اول هفته اومدیم خونه خاله الهه و الان مشهدیم  و تو آندیا رو خیلی دوست داری و  با کنجکاوی نگاهش میکنی  و باهاش میخندی  .

دیروز با خاله جون و آندیا رفتیم بیرون  و فقط برای شما کالسکه برداشتیم بهد یه مدت که از بغل کردن آندیا خسته شدیم تصمیم گرفتیم دو تایی بذاریمتون تو کالسکه ولی مگه تو وایمیستادی؟؟!!!

همش آندیا رو میزدی و موهاشو میکشیدی و گریه میکردی . من و خاله مرده بودیم از خنده خلاصه آندیا رو برداشتیم

 

اینم یه عکس از با هم بودنتون تو کالسکه ههههههههههههههه

پسرم دیگه یاد گرفتی غلت بزنی و یه خورده هم میشینی . مامان فدای نشستنت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامانی
22 آبان 91 19:31
مامانی فدای شما بشه دوستتون دارم انشاالله شما برام فرزندی کنید نمیگم عصای پیری من شید میگم دوست و همراه دوران میان سالی من باشید یک شعر از طرف بابایی با لب خاموش صدایت میکنم گر چه دورید از صمیم قلب صدایتان میکنم دختر دندون مروارید من و گل پسر من
شهرزاد قصه
28 آبان 91 12:31
ای پارسای شیطون به دختر خالتم جا بده خوب
شوکولات
28 آبان 91 12:32
وایییییییییییییییییییی چه پسر و دختر نازی . قشنگ معلومه پارسا جون عصبانیه